ترس يكى از عواطف ناخوشايندى است كه در كودكان و همهی انسانها كم و بيش وجود دارد. درست معلوم نيست كه ترس از چه زمانى در كودك به وجود مىآيد، امّا گفته شده كه طفل در حدود چهارماهگى از ديدن اشخاص و محيط نامأنوس مىترسد، امّا در هشت ماهگى علائم ترس، بهتر مشاهده مىشود. بعضى هم مدعى هستند كه بعد از تولد، وجود ترس در نوزاد پايهگذارى شده گرچه علائم و آثار آشكارى هم مشاهده نشود.
به هر حال، اصل وجود ترس نه تنها مضر نيست، بلكه براى سلامت و ادامهی حيات انسان ضرورت دارد. انسان بايد از دشمن و از خطرها و بيمارىها بترسد تا از آنها اجتناب كند. آنچه مذموم است ترسهاى نامعقول و بيجا و افراطى مىباشد. پدر و مادر نبايد از ترسهاى واقعى و معقول فرزند خردسالشان مانع شوند بلكه بايد در موارد لازم او را برحذر بدارند. كودك بايد از نزديك شدن به آتش، آبجوش، سيم برق، كپسول گاز، حيوانات درنده و موذى، دويدن وسط خيابان، رفتن روى بام و پله، روشن كردن كبريت، بازى با اشياى تيز و برنده و ديگر امور خطرناك، بترسد تا جانش از خطر محفوظ بماند. پدر و مادر بايد از فرزندشان مراقبت نمايند و امور خطرناك را از دسترس او خارج سازند. به علاوه به هر طريق ممكن او را از نزديك شدن به امور خطرناك برحذر بدارند و احتمال خطر را به او تفهيم كنند.
امّا پدر و مادر بايد در مورد ترسهاى غير معقول؛ مانند: ترس از جن و پرى، تاريكى، سوسك، گربه، موش، مارمولك، غول و لولو، از همان زمان كودكى مانع از پيدايش اين ترسها بشوند يا در رفع آنها بكوشند.
اين را بايد بدانيم كه كودك ذاتاً و تا مدتى از اين قبيل امور و حتى از حيوانات موذى نيز نمىترسد. بلكه ترس از اين امور را عملاً از پدر و مادر و ساير معاشرين فرامىگيرد. آنها هستند كه با اظهار ترس و فرار خود، ترسيدن را به فرزند خود مىآموزند. راه پيشگيرى نيز در اختيار خود آنان مىباشد؛ مثلاً اگر خودشان از حيوانات غير موذى اظهار ترس نكنند يا از توقف در مكان تاريك به اتفاق كودك خردسالشان نهراسند و از جن و پرى و غول و لولو صحبت نكنند، چنين ترسهايى در نهاد كودك پايهگذارى نمىشود. برخى از روانشناسان صداهاى شديد و ناگهانى را نيز يكى از عوامل ترس كودكان ـ و حتى نوزاد ـ مىدانند كه بهتر است تا حد ممكن از وقوع آنها جلوگيرى كرد.
كودكان از جهت هوش متفاوتاند: بعضى بسيار باهوش، برخى متوسط و عدهاى كُند ذهن مىباشند. چند هفته بعد از ولادت، آثار اين تفاوتها مشاهده مىشود، گرچه كودكان چگونگى اعصاب و مغز خود را از پدر و مادر يا يكى از اجداد به ارث مىبرند و به همين جهت در مقدار هوش متفاوت هستند ليكن توارث، تنها عامل نيست بلكه اوضاع و شرايط محيط تربيت؛ به ويژه رفتار پدر و مادر و سير معاشرين، در كيفيت پرورش و رشد هوش او تأثير به سزايى دارد.
هر كودكى در هر كيفيت مزاجىاى كه متولد شود، مقدار رشد هوش و فهم او در شرايط مختلف متفاوت خواهد بود. بنابراين با تربيت مىتوان در مقدار عقل و هوش كودك تأثير گذاشت، گرچه همهی كودكان يكسان نيستند و عامل ديگر را نمىتوان ناديده گرفت.
رشد عقلى كودك از همان آغاز زندگى شروع مىشود، چون يادگيرى ارتباط او با جهان خارج نيز از همان زمان آغاز مىگردد. در دو سال اول زندگى اشيا و اشخاص را مىشناسد، كارهاى زيادى را ياد مىگيرد، تجربههاى فراوانى را كسب مىكند و نتيجهی آنها را در ذهن خود بايگانى مىكند. احساس كنجكاوى كودك به طور مرتب رو به افزايش است و پيوسته سعى مىكند بر علوم و اطلاعات خود بيفزايد. البته اوضاع و شرايط محيط زندگى در كيفيت رشد عقلى او تأثير خواهد داشت.
بنابراين، پرورش هوش و عقل كودك را از همان آغاز زندگى بايد منظور داشت و همگام با ظهور تدريجى استعدادهاى خاص او شرايط و امكانات لازم را براى پرورش صحيح آنها فراهم ساخت و بدين وسيله زمينه را براى رشد عقلى او آماده كرد. مادر با حرف زدن، نگاه كردن و تبسم نمودن به صورت كودك به تقويت نيروى شناخت و تميز او كمك مىنمايد. مادر خود را مىشناسد و با صداى او آشنا مىشود، چهرهی او را از چهرهی ديگران تشخيص مىدهد و با ديدن او احساس شادمانى مىكند.
انتخاب اسباببازىهاى متناسب با رنگهاى جالب و متنوع، اسباببازىهاى بزرگ و كوچك كه بعضى در بعض ديگر جاىگير مىشود، اسباببازىهاى دردار، اسباببازىهاى صدادار، اسباببازىهايى كه بتواند آنها را هل بدهد يا به دنبال خود بكشد، مجسمهی حيوانات مختلف، و اسباببازىهاى وسايل زندگى و از اين قبيل وسايل، براى پرورش و تقويت هوش كودك مفيد مىباشند، زيرا به وسيله اينها با رنگها، صداها، بزرگى و كوچكى اشيا، اشكال حيوانات، وسايل زندگى و كار كردن با آنها آشنا مىشود و بدين وسيله هوش و عقل او تقويت مىگردد.
بايد به كودك آزادى عمل داد تا با ميل و رغبت با اسباببازىها بازى كند و با آزمايش و تجربه بر معلومات خود بيفزايد. بهتر است پدر و مادر در كار كودك دخالت نكنند، البته به عنوان همبازى مىتوانند با او بازى كنند و در موارد لازم به او كمك نمايند.
بايد يادآور شويم كه لازم نيست اسباببازىهاى گران قيمت براى كودك تهيه كنيد، او حاضر است با هر چيزى بازى كند، مىتوانيد اسباببازىهاى ارزان برايش بخريد يا خودتان برايش بسازيد. اطفال از بازى كردن با شن، سنگ و آب لذت مىبرند، لذا مانع آنها نشويد.
كنجكاوى و تحقيق، براى كودك يك نياز غريزى است؛ مثلاً هر چه به دستش بيفتد به طرف دهان مىبرد، يا حركت مىدهد، يا پرتاب مىكند، يا با دست خود فشار مىدهد و له مىكند، يا پاره مىكند، در صورتى كه مانعى وجود نداشت بايد به او آزادى داد تا تجربه كند و بر معلومات خود بيفزايد.
وقتى بزرگتر شد و قدرت حركت پيدا كرد با حرص به اين طرف و آن طرف مىرود و ميل دارد دست به هر چيزى بزند و همه را به هم بريزد، در اين عمل كنجكاوى و شناخت بيشتر اشيا مىباشد، در اين مورد هم در صورت امكان بايد به او آزادى داد تا تجربه كند و بر معلومات خود بيفزايد و عقل و هوش خود را پرورش داده و تكميل نمايد. البته اشياى خطرناك و شكستنىهاى ارزشمند را بايد از دسترس او خارج ساخت.
به طور كلى، كودك موجودى است كنجكاو و از آغاز زندگى در صدد فهميدن، شناختن و تجربه كردن مىباشد. نهايت اين كه در آغاز وجود، دايرهی كنجكاوى او محدود و ضعيف است، هر چه بزرگتر شود و به امكانات بيشترى دسترسى پيدا كند، دايرهی كنجكاوى او نيز توسعه مىيابد. پدر و مادر از اين طريق مىتوانند به پرورش و تقويت هوش و عقل او كمك نمايند.
يكى از دانشمندان مىنويسد:
كودك در اوقات بيدارى مشغول بررسى پديدههاى اطراف خود است. پديدههاى جديد را كشف مىكند، آزمايش مىنمايد و با ديگر پديدهها مقايسه مىكند و تجربيات و كشفيات خود را در ذهن مرتب و طبقهبندى و بالاخره در حافظه بايگانى مىكند، در پايان ماه هشتم دوست دارد به تمام نقاط خانه سركشى كند و بر معلومات خود بيفزايد.
همو مىنويسد:
احساس كنجكاوى در كودك مرتب رو به تزايد است. اگر شما و همسرتان داراى روحى وسواسى و دقيق در ارتباط با نظم و پاكيزگى منزل هستيد بهتر است براى دورانى، اين عادت را به خاطر فرزندتان كنار بگذاريد، زيرا يك كودك كنجكاو فردى دقيق و هوشيار و مستقل مىباشد. او مشتاقانه و با ولع خاص همواره سعى مىنمايد بر معلومات و تجربيات خود بيفزايد و پيمودن اين راه مستلزم درهم و برهم نمودن و بهم ريختن وسايل مختلف خانه مىباشد.[1]
تربيتهاى دينى
اين موضوع قابل بحث است كه آيا در دو سال آغاز زندگى؛ به خصوص در زمان نوزادى تربيتهاى دينى امكان و تأثير دارد يا نه؟ ممكن است در بين دانشمندان افرادى باشند كه تربيتهاى دينى را در اين دوران غير ممكن بلكه غير قابل تصور بدانند و در توجيه سخن خود بگويند:
اولاً: در اين دوران ـ بلكه تا چند سال بعد از آن ـ مفهوم خدا و دين براى كودك قابل تصور نيست تا در امكان تربيتهاى دينى بحث كنيم.
ثانياً: كودك و نوزاد نه تنها از عقل و هوش كافى برخوردار نيست بلكه حتى حواس ظاهرى او هم تا مدتى آماده احساس نيستند. در برابر صداها عكسالعمل نشان نمىدهد، پس معلوم است كه نمىشنود. دو چشم خود را براى ديدن هماهنگ نمىكند، پس معلوم مىشود هنوز براى رويت آمادگى ندارد. البته بعد از مدتى براى احساس آماده مىشود ليكن باز هم تا مدتى بين صداها فرق نمىگذارد و اشخاص و اشيا را نمىشناسد. منتها بعد از چند وقتى اين نقص هم برطرف مىشود. امّا تا مدتها مفاهيم كلمات و جملهها را درك نمىكند، در سال دوم زندگى به تدريج با معانى الفاظ آشنا مىشود.
از اين سخنان نتيجه مىگيرند كه تربيت دينى در سال اول و دوم زندگى ـ بالاخص در دوران نوزادى ـ امكان ندارد و بايد به زمانهاى بعد به تأخير بيفتد. ليكن اسلام عقيده دارد كه تربيتهاى دينى از زمان بعد از ولادت امكان داشته و بايد شروع شود. در مورد توجه به خدا عقيده دارد كه كودكان از همان آغاز به خدا توجه دارند.
رسول خدا(ص) فرمود:
اطفال را براى گريستن نزنيد، زيرا گريهی آنها تا چهار ماه شهادت به توحيد است و چهار ماه صلوات و دعاى بر پيامبر و چهارماه دعا براى پدر و مادر خود مىباشد.[2]
توضيح اين كه: درست است كه نوزاد كسى را نمىشناسد و با مفاهيم كلمات آشنا نيست و تصور خاصى هم از خدا ندارد، امّا فطرتاً به دو مطلب توجه دارد: از يك طرف ناتوانى و نيازمندى خود را كاملاً احساس مىكند؛ مثلاً مىداند كه گرسنه است و نياز به سير شدن دارد و از سوى ديگر مىداند كه اين نياز بايد از خارج برطرف گردد. او مىداند كه در خارج ملجأ و پناهگاهى وجود دارد كه غنى است و نيازها را برطرف مىسازد. به همين جهت گريه مىكند و از آن نيروى برتر استمداد مىجويد.
نوزاد در اين زمان شخص خاصى ـ حتى مادر خود ـ را نمىشناسد و توجه ندارد كه مادرش نيازمندىهاى او را تأمين مىكند و اصولاً بين اشيا فرق نمىگذارد و تعددى را نمىشناسد. او به طور فطرى و به اجمال به يك وجود مطلق و غنى توجه دارد كه ملجأ و پناه اوست و در رفع نياز خود با گريه و زارى از او استمداد مىطلبد. اگر فوراً به يارىاش شتافتيد خوشبين مىشود و با آرامش خاطر به حيات خويش ادامه مىدهد.
از سوى ديگر اسلام عقيده دارد كه تربيتهاى دينى از زمان بعد از ولادت مفيد مىباشد و در اين ارتباط به پيروانش توصيههايى دارد.
اميرالمؤمنين(ع) از رسول خدا(ص) چنين نقل كرده است:
هر كس بچهدار شد در گوش راستش اذان بگويد و در گوش چپش اقامه، زيرا اين عمل او را از شيطان محفوظ مىدارد و به حضرت على سفارش كرد كه همين عمل را نسبت به حسن و حسين انجام دهد، به علاوه سورهی فاتحة الكتاب، آيةالكرسى، آخر سورهی حشر، سورهی اخلاص و معوذتين را نيز در گوش آنها بخواند.[3]
چنان كه ملاحظه مىفرماييد پيامبراكرم(ص) در اين حديث به پدران توصيه مىكند كه در گوش مولود خود اذان و اقامه بگويند و قرآن بخوانند و بدين وسيله تربيت دينى او را از همين زمان شروع كنند و روح لطيف و اعصاب و مغز ظريف و نوبنياد او را در آغاز زندگى، با صوت زيباى اذان و اقامه و آهنگ دلرباى آيات قرآن آشنا سازند.
در توضيح مطلب يادآور مىشويم: درست است كه نوزاد معانى كلمات و جملهها را نمىفهمد و حواس او در حدى نيست كه خصوصيات اصوات و اشكال را تشخيص دهد و بايگانى نمايد، ليكن به هر حال اعصاب و مغز و دستگاه ادراك او براى تأثير آمادگى دارند. از اين رو، نمىتوان گفت كه ديدنىها و شنيدنىها هيچگونه تأثيرى ندارند. بلكه بايد گفت كلمات و جملهها و مناظر و اشكال، در اعصاب و مغز تازه كار و روح حساس و ظريف او تأثير مىگذارند و آثارى از آنها باقى خواهد ماند.
گرچه معانى و مفاهيم آنها برايش قابل فهم نباشد كودك رفته رفته با اين قبيل جملهها مأنوس و آشنا مىشود و همين آشنايى ممكن است در آيندهی او تأثير داشته باشد. ما با هر لفظى بيشتر آشنا باشيم با معناى آن هم مأنوستر خواهيم بود. نوزادى كه در آغاز زندگى و ادامه آن در يك محيط دينى پرورش يافته و گوشش با آهنگ دلربا تلاوت آيات قرآن و نام زيباى «الله» آشنا شده و چشمش با رويت مراسم دينى خو گرفته، با كودكى كه در محيط فساد و بدبينى پرورش يافته و گوشش با آهنگهاى لهو و لعب و چشمش با مناظر فحشا عادت كرده، يكسان نخواهد بود. بلكه كودك اول براى پذيرش تربيتهاى دينى، در مراحل بعدى، آمادهتر از كودك دوم خواهد بود. برعكس كودك دوم، براى پذيرش تربيتهاى بد آمادهتر از كودك اول خواهد بود.
بنابراين، اوليا و مربيان نمىتوانند به حوادث آغاز زندگى فرزند خويش بىتوجه باشند و به بهانه اين كه بچه است و چيزى سرش نمىشود، خود را در برابر او آزاد و بىتعهد بدانند. به همين جهت اسلام به زن و شوهر اجازه نمىدهد كه در حضور بچهی كوچك خود عمل زناشويى انجام دهند؛ مثلاً پيامبراكرم(ص) از مجامعت زن و شوهر در حالى كه بچهاى در گهواره به آنها نگاه مىكند نهى كرده است.[4]
1- آثار وجود ترس از چه زمانى در كودك به وجود مىآيد؟
2- کدام عوامل در كيفيت پرورش و رشد هوش کودک موثر هستند؟
3- نوزاد فطرتاً به چه مطالبی توجه دارد؟
[1]. همان، ص 100.
[2]. بحارالأنوار، ج 10، ص 103: «لاتَضربوا أطفالَكم على بكائهم؛ فإنّ بكاءَهم أربعةَ أشهر شهادت أن لا إله إلّا الله، و أربعةَ أشهر الصلاةُ على النبي(ص)، و أربعَة أشهر الدعاءُ لوالديه».
[3]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 619: «عن عليّ(ع) «إن رسول الله(ص) قال : من وُلدِ له مولود فلُيؤذِّن في أُذنِه اليُمنى، و يُقيْمُ في أذنه اليُسرى، فإن ذلك عصمةٌ من الشيطان، و إنّه(ص) أمر أن يفعل ذلك بالحسن و الحسين، و أن يُقرَأ مع الأذان في أذنهما فاتحةُ الكتابِ و آيةُ الكرسي، و آخر سورة الحشر و الإخلاص و المعوّذتان».
[4]. همان، ص 546: «نهى رسول الله(ص) أن يُجامعَ الرجلَ امرأتَه و الصبيّ في المهد ينظر إليهما».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت